ازهرچمن ثمنی







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





تمنای قلب...............


عزیزم دوباره این دل زخم خورده من یاد روی ترا میکند وبد جور برای دیدنت بی تاب وبیقراره طوریکه آرام کردنش امر غیر ممکن شده واشک هم به کمک این دل بیقرار آمده واورا همراهی ویاری میکند وچشمانم مانند هوای بارانی آسمان اینجا میبارد مثل اینکه با آسمان مسابقه گذاشته آسمان دلش برای آفتاب گرم وسوزان تنگ ودل منهم برای تو تنگ شده است چون شانه های آسمان امروز برای دلتنگی آفتاب به لرزه نیفتاد ولی شانه های من ازشدت گریه های دلتنگی برای تو مثل بید مجنون میلرزد عزیزم نا خود آگاه به یاد آخرین دیدارمان افتادک که من رفتنت را ازچشمهایت خواندم ولی باور نکردم وقتی بهت گفتم گفتی من اشتباه میکنم تو هرگز رفیق نیمه راه عشق من نخواهی بود حالا نمیدانم تراچه شده که همه ی خاطراتمون را ازیاد بردی وازمن گذشتی نگو که چنین نیست ومن اشتباه میکنم تو خود بهتر میدانی که من بی هیچ دریغی وجودم را تکیه گاه عشقت کرده بودم ومیگفتی تا آخرین نفس با من میمانی ولی ظاهرا گفته خودت هم درعمل قبول نداشتی گلم نگو که چنین نیست ومن سخت دراشتباه هستم ایکاش زیر باران عشقت هرگز غسل تعمهید نکرده بودم هرچند مثل روز برایم روشنه روزی برخواهی گشت وقصه عشق من وتو هرگز تمام شدنی نیست ولی ترسم ازاین هست که خیلی دیر برگردی خیلی دیر دلم شور میزند نه برای خودم برای روزی که توپشیمان میشوی ودیر شده ودچار عذاب وجدان سختی میگردی که با من ناخواسته جفا کردی وتمام وجودم را به آتش کشیدی با رفتنت با کردارت میترسم ؟آنروز دیگه آرزوی بهشت رفتنت را هم فراموش کنی مگه نه اینکه خودت گفتی عشق بین من وتو ازازل گناه بوده وتو دوست نداری بخاطر عشقمان به جهنم بروی ودرمقابل خدا شرمنده شوی ومن تنهایی به جهنم فکر کنم ومنهم تسلیم تصمیم تو شدم میدانی چرا چون ترا تا بی نهایت دوست دارم وخواهم داشت بخاطر تو زجر دنیا را به جون خریدم حال که ازتو نشانی ندارم چقدر نامهربان شدی ! من ازتو هیچ نخواستم فقط عشق ومهربانی ومحبتت را خواستار بودم که فکر نمیکنم خواسته نابجا وزیادی باشد من برای دیدنت مرگ را درآغوش خواهم گرفت فقط بگو که می آیی ! ای تویی که هنوز نفس من هستی هرچند من برای تو دیگه وجودندارم زیرا فکر کردی اگر با من بمانی باید مثل من میسوختی ولی عزیزم من همیشه چشم براهت خواهم ماند چون زندگیم را بی تو باخته ام وبا غروب عشق تو غروب کردم وباغ پائیزی من رو به اتمام است وبی تو ازدنیا بیزارم ویکروز با تو بودن ؛ با تو رفتن وبا تو ماندن منتهای آرزوی من است هرجا باشی وهرجا باشم نگاه مهربان دو چشمان زیبایت را یاد نخواهم برد میدانی با رفتنت تمام قصه های زندگی من به آخر رسید اگر درخواب این کابوس را می دیدم باور کن می پوسیدم بی تو مانند خورشیدی می مانم که محکوم به فانوس میباشد دلم بی تو پراز ایکاش وافسوس شده وازشدت بغض به ناقوس کلیسا می ماند که بالاجبار مارش عزا را مینوازد بی تو من مایوس مایوسم دراین دنیا بارها ازخودم سوال کردم ازخودم پرسیدم وجوابی پیدا نکردم که چرا به جای اینکه دراین تنهایی ودرد ومات به دادم برسی منو تنها گذاشتی واقعا به چه قیمتی گل من ؟ تو به چه قیمتی ازمن وعشق پاک من گذشتی ومن را زیر لگدهایت له کردی وحکم اعدام عشق ودل من را صادر کردی هرچند میدانم جرم دوست داشتن بی اندازه تو بود چون دیگه من را دوست نداشتی که به زور ازخونه دلت بیرونم انداختی وتمام غرورم را له کردی ایکاش فقط ذره ای از غرورم برایم باقی گذاشته بودی تا بتوانمم درد جدایی را ومحکومیت این تنهایی وبیکسی که توسط قضاوت تو وقلب تو صادر شده است را تحمل کنم ایکاش با من خسته دل وبیکس وتنها میماندی تا درداین بیماری نالاعلاج وغم قلب شکسته ام را درمان میکردی چون تنها درد بی درمان دردهای من تو هستی بیا وبامن بمان برای همیشه چون آنقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر می میرم




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 19:52 | |